[عنوان ندارد]
امروز خونه مامانبزرگی مینا کلی ورجه ورجه و بازیها کردی،نه صبح پا شده بودی،برا همین ساعت پنج سه ساعت روی پای مامان غش کردی و خوافیدی! با همکارم محدثه حرف میزدم ،حرف از مهد اورد، من پسرم بدون که هرگز تا سه سالت نشه تمام وقت نمیزارمت مهد که اضطراب جدایی از مامان بگیری،یا...، من نمیدونم مامانای دیگه چه طور دلشون به اینکار میاد،ولی تو برای من عزیزترررینی،باید پیش مامان و تو خونه بزرگ شی. دو سالگی چون هلاکویی هم تایید کرده، فقط برا بازی با نی نی ها و دوستات و بچه ها دو سه ساعتی مهد میزارمت همین. بدون مامان چقد برات زحمت میکشه و براش نهمی شما. راستی پسرم امروز انقد عاطفی و باحال بابابزرگ ضرغام رو بغلش بودی و لپتو چسبونده بودی بش احساس در میکردی!...
نویسنده :
مامان سحر
1:56